چت روم

عشق یا جان گیرد یا افسرده کند گل باشی روزی تو را پژمرده کند چه خوش باد گر به عشقت برسی بدان گر نرسی خاطرت آزرده کند

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد او می گوید آری و هرچه می خواهی به تو می دهد او می گوید نه و چیز بهتری به تو می دهد او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد

مثل آسمون که امیدش چند تا ستارست دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست

کاش هرگز در محبت شک نبود تک سوار مهربانی تک نبود کاش بر لوحی که بر جان دل است واله تلخ خیانت هک نبود

 

بهترین ترانه رو من از چشمای تو می سازم تو قمار زندگیمون تو نباشی من میبازم با تو من مالک دنیام بی خیال غربت غم بی خیال نور فردام
 

هيچ وقت مغرور نشو برگها وقتي مي ريزند كه فكر ميكنند طلا شدند

قلب ها دريچه ي نفوذند و صادقانه نفوذ كردن پايدارترين مهماني است

زندگی مثل بازی شطرنج میمونه اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن

فقط کسانی معنی دلتنگی رو می فهمند که طعم وابستگی رو چشیده باشند
 

تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند

آنان که رنگ پریدگی پائیز را دوست ندارند نمی دانند پائیز همان بهاریست که عاشق شده است

تاعمرما باشد به دنیاما رفیقیمترس ازآن دارم بمیرم حس كنی ما نارفیقیم

من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم !به تن و زندگیم زخم فراوان دارم!به تو ورفاقتت همیشه ایمان دارم

خواستم ازعشق برات بگم گفتم میدونی خواستم ازغم بگم گفتم می دونی حالا از ته قلبم می گم دوستت دارم چون نمی دونی

دلتنگی هایم راباكدام قایق خیالی روانه دل دریاییت كنم تابدانی دلتنگتم

ترسم که شبی در جایگاه غم بمیرم باآتش دلم بسوزم وباآه بمیرم درلحظه اخر که اجل گفت بمیرم ای کاش تورابشناسم وبعد بمیرم

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان

مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود و چه زشت به من و سادگیم خندیدی دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود تو برو و برو تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست گرچه که دورم از تو منولی دلم به یاد توست

همه چیز برای من و تو می شکفد و اولین اندیشه جهان فقط می تواند از آن ما باشد ما عاشقیم و بهشت برای ما آفریده شده فقط برای من و تو
 

زندگی زنجیره ای از لحظه های لذت بخش است

غم بی تو ماندن آنچنان سنگین است که به هر آیینه ای می نگرم می شکند

مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو شاه بیتی می شود در دفتر دیوان عشق

نبودن هیچگاه به سختی فراموش کردن نیست

شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست پس چرا بر شانه ام اشکی نمیریزد کسی

بیا امروز به یاد کسی باشیم تا فردا کسی به یاد ما باشد

بدترین گناه آن است که به کسی که تو را راستگو میپندارد دروغ بگوئی

از عطر نگاه باغ ها دانستم  نام دگر بهار لبخند خداست

انجماد قلب ها را از خشک سالی چشم ها میتوان فهمید

چشمی که گریستن نمیداند زیستن نمیتواند

اميدوارم امشب که ميخوابي قشنگترين و بهترين آدم دنيا رو تو خواب ببيني ولي سعي کن بهش عادت نکني چون من هر شب نميتونم بيام به خوابت

دیروز روز جهانی آوارگان بود توقع داشتم یه تشکر خشک وخالی ازمامیکردی که یه عمریه آوارتیم

می دونی فرق تو با یانگوم چیه یانگوم جواهری در قصره ولی تو قصری از جواهری

تو اون فرشته ای که وقتی در فصل بهار قدم میزنی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهات رو بوسه بزنند
 

لذت عشق زمانی که آن را نثار میکنید بیشتر از زمانی است که دریافتش میکنید
 

عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی آن را دیده اند

تازه فهمیدم تو دنیا هیچ قلبی واسه من نمی تپه حتی قلب خودم چون اونم واسه تو می تپه

عشق تو چشمهای هم نگاه کردن نیست با چشمهای هم به زندگی نگاه کردنه

هرگز انتظار ندارم مرا همانقدر دوست داشته باشی که دوستت دارم این توقعی است غیرمنصفانه من باید عاشق تو باشم در حد ممکن عشق و آرزومند آن باشم که مرا بخواهی  هرقدر که می خواهی

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری برای با تو موندن

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

تو بودی باور من تو یار و یاور من  تو بودی عشق اول رفیق آخر من تو بودی شور هستی رفیق خوب مستی تو بودی کعبه ی عشق مثل خدا پرستی

تو رو خواستن اشتباه بود  تو رو دیدن یه گناه بود  دلم از گناه نترسید  که وجودت چون پناه بود

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم

مهر تو به مهر خاتم ندهم وصلت به دم مسیح مریم ندهم عشقت به هزار باغ خرما ندهم یکدم غم تو به هر دو عالم ندهم

آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را .تلخی برخوردهای سرد را می رسد روزی که بی من سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست