چت روم

زیباترین شب زمین شبی پر از نگاه تو دعای من برای تو خدای من پناه تو

عشق مثل آب میمونه که میتونی توی دستت قایمش کنی آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی اما دستت پر از خاطره است

در کوی با وفایان عمری دویده بودم مهری که درتو دیدم آنجا ندیده بودم

یه خار همیشه مواظب گلشه اگه به گلش دست بزنی خونتو میریزه خارتم گلم

قصه عشق من و تو به قشنگی خیاله من و تو ماهی و آبیم که جداییمون محاله

زیباترین شب زمین شبی پر از نگاه تو دعای من برای تو خدای من پناه تو

اگر می خواهی خوشبخت باشی جز آنکه برایت مهیاست آرزو مکن

هیچ کس خوشحال زاده نمی شود اما همه با توانایی آفریدن خوشحالی به دنیا می آیند بنابراین امروز با درخشش شیرین ترین لبخندت همه را خوشحال کن

گریه نشانه ی ضعف نیست گاهی نشانه ی یک بخشش است گاهی یک فداکاری گاهی یک ظلم  گاهی هم نمایانگر عظمت یک عشق

تنها یک راه به سوی بهشت وجود دارد که در زمین آن را عشق می نامند

عشق یا جان گیرد یا افسرده کند گل باشی روزی تو را پژمرده کند چه خوش باد گر به عشقت برسی بدان گر نرسی خاطرت آزرده کند

اینقدر خوب مهربون دلنشینی  که برایم آرزوست با تو همنشینی

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد او می گوید آری و هرچه می خواهی به تو می دهد او می گوید نه و چیز بهتری به تو می دهد او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد

مثل آسمون که امیدش چند تا ستارست دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست

کاش هرگز در محبت شک نبود تک سوار مهربانی تک نبود کاش بر لوحی که بر جان دل است واله تلخ خیانت هک نبود

 

بهترین ترانه رو من از چشمای تو می سازم تو قمار زندگیمون تو نباشی من میبازم با تو من مالک دنیام بی خیال غربت غم بی خیال نور فردام
 

زندگی مثل بازی شطرنج میمونه اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن

قلب ها دريچه ي نفوذند و صادقانه نفوذ كردن پايدارترين مهماني است

هيچ وقت مغرور نشو برگها وقتي مي ريزند كه فكر ميكنند طلا شدند

فقط کسانی معنی دلتنگی رو می فهمند که طعم وابستگی رو چشیده باشند
 

تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند

آنان که رنگ پریدگی پائیز را دوست ندارند نمی دانند پائیز همان بهاریست که عاشق شده است

تاعمرما باشد به دنیاما رفیقیمترس ازآن دارم بمیرم حس كنی ما نارفیقیم

من اگر روح پریشان دارم من اگر غصه هزاران دارم !به تن و زندگیم زخم فراوان دارم!به تو ورفاقتت همیشه ایمان دارم

خواستم ازعشق برات بگم گفتم میدونی خواستم ازغم بگم گفتم می دونی حالا از ته قلبم می گم دوستت دارم چون نمی دونی

دلتنگی هایم راباكدام قایق خیالی روانه دل دریاییت كنم تابدانی دلتنگتم

ترسم که شبی در جایگاه غم بمیرم باآتش دلم بسوزم وباآه بمیرم درلحظه اخر که اجل گفت بمیرم ای کاش تورابشناسم وبعد بمیرم

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود و چه زشت به من و سادگیم خندیدی دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود تو برو و برو تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم

من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران تو به اندازه تنهایی من شاد بمان