چت روم

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست گرچه که دورم از تو منولی دلم به یاد توست

مگه من به تو اجازه دادم که بازم رفتی اون بالا هان بیا پایین زود باش آخه تو فقط ماه منی
 

همه چیز برای من و تو می شکفد و اولین اندیشه جهان فقط می تواند از آن ما باشد ما عاشقیم و بهشت برای ما آفریده شده فقط برای من و تو
 

غم بی تو ماندن آنچنان سنگین است که به هر آیینه ای می نگرم می شکند

زندگی زنجیره ای از لحظه های لذت بخش است

نبودن هیچگاه به سختی فراموش کردن نیست

مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو شاه بیتی می شود در دفتر دیوان عشق

شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست پس چرا بر شانه ام اشکی نمیریزد کسی

بدترین گناه آن است که به کسی که تو را راستگو میپندارد دروغ بگوئی

بیا امروز به یاد کسی باشیم تا فردا کسی به یاد ما باشد

انجماد قلب ها را از خشک سالی چشم ها میتوان فهمید

از عطر نگاه باغ ها دانستم  نام دگر بهار لبخند خداست

چشمی که گریستن نمیداند زیستن نمیتواند

اميدوارم امشب که ميخوابي قشنگترين و بهترين آدم دنيا رو تو خواب ببيني ولي سعي کن بهش عادت نکني چون من هر شب نميتونم بيام به خوابت

می دونی فرق تو با یانگوم چیه یانگوم جواهری در قصره ولی تو قصری از جواهری

دیروز روز جهانی آوارگان بود توقع داشتم یه تشکر خشک وخالی ازمامیکردی که یه عمریه آوارتیم

لذت عشق زمانی که آن را نثار میکنید بیشتر از زمانی است که دریافتش میکنید
 

تو اون فرشته ای که وقتی در فصل بهار قدم میزنی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهات رو بوسه بزنند
 

تازه فهمیدم تو دنیا هیچ قلبی واسه من نمی تپه حتی قلب خودم چون اونم واسه تو می تپه

عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی آن را دیده اند

عشق تو چشمهای هم نگاه کردن نیست با چشمهای هم به زندگی نگاه کردنه

هرگز انتظار ندارم مرا همانقدر دوست داشته باشی که دوستت دارم این توقعی است غیرمنصفانه من باید عاشق تو باشم در حد ممکن عشق و آرزومند آن باشم که مرا بخواهی  هرقدر که می خواهی

وفای شمع را نازم که بعد از سوختن به صد خاکستری در دامن پروانه میریزد نه چون انسان که بعد از رفتن همدم گل عشقش درون دامن بیگانه میریزد

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری برای با تو موندن

دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه

تو بودی باور من تو یار و یاور من  تو بودی عشق اول رفیق آخر من تو بودی شور هستی رفیق خوب مستی تو بودی کعبه ی عشق مثل خدا پرستی

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

تو رو خواستن اشتباه بود  تو رو دیدن یه گناه بود  دلم از گناه نترسید  که وجودت چون پناه بود

سفری غریب داشتم توی چشمای قشنگت سفری که بر نگشتم غرق شدم توی نگاهت دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود چشم تو مثل یه سایه همجا همسفرم بود من همون لحظه اول آخر راهو میدیدم تپش عشق و تو رگهام عاشقانه می چشیدم

آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را .تلخی برخوردهای سرد را می رسد روزی که بی من سر کنی می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنی